تکنیک ترکیبی BSC و DEA
تکنیک ترکیبی BSC و DEA به منظور رتبهبندی، تعیین شاخص بهینه معیارهای عملکردی و سنجش عملکرد سازمانها
چکیده
تحلیل پوششی دادهها (DEA) ابزاری است که عملکرد نسبی سازمانها با ورودی و خروجیهای مشابه اندازهگیری و کارایی یک واحد را در مقایسه با سایر واحدها ارزیابی میکند. در این مقاله با استفاده از تکنیک DEA و براساس معیارهای تعریف شده در کارت امتیازی متوازن (BSC) عملکرد، وزن اهمیت و رتبه سازمانهای مختلف مورد ارزیابی قرار خواهد گرفت و مقادیر بهینه شاخصهای تعریف شده در BSC در چارچوب منظرهای مختلف آن ارائه خواهد شد. در پایان، متدولوژی ارائه شده برای مثالی متشکل از 16 سازمان اجرا میشود.
کلمات کلیدی
تحلیل پوشش دادهها؛ مدیریت استراتژیک؛ سنجش عملکرد؛ کارت امتیازی متوازن؛ تحلیل استراتژیک.
1- مقدمه
ارزیابی و مقایسه عملکرد واحدهای مشابه قسمت مهمی از مدیریت یک سازمان پیچیده میباشد. تحلیل پوششی دادهها که توسط چارنز، کوپر و رودز در سال 1978 ارائه شد [1]، یکی از تکنیکهای قدرتمند مدیریتی است که ابزاری در اختیار مدیران قرار میدهد تا بتوانند بوسیله آن عملکرد شرکت خود را در قبال سایر رقبا محک زنند و براساس نتایج آن برای آیندهای بهتر تصمیمگیری کنند. این ابزار کارایی نسبی واحدهایی ([1]DMU) که دارای ورودیها و خروجیهای مشابه میباشند، اندازهگیری کرده و براساس این کارایی، واحدها با عملکرد کارا و با عملکرد ناکارا مشخص میکند [2]. سادگی فهم و اجرای روش تحلیل پوششی دادهها و در کنار آن دقت بالا و کاربرد وسیع آن در زمینههای مختلف سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی باعث شده است محققان زیادی از این روش برای دست یافتن به اهداف خود استفاده کنند. جهت بررسی مطالعات صورت گرفته تاکنون در مورد مدلهای [2]DEA به مراجع [3، 4] رجوع شود. مهمترین علت موفقیت DEA بعنوان یک ابزار کمی غیر پارامتری بودن روش آن است که محقق را از تخمین زدن تابع تولید بینیاز میسازد. قابلیتهای کاربردی روش DEA عبارتند از [5]:
1- رتبهبندی واحدهای تصمیمگیرنده
2- ارائه واحدهایی جهت مقایسه کارایی و ارائه راهکارهای بهبود کارایی
3- تعیین پیشرفت و پسرفت تکنیکی واحدها
4- تخصیص بهینه منابع
روبرت کاپلان و دیوید نورتون در سال 1990 به این نتیجه رسیدند که در قرن بیست ویکم تنها توجه به معیارهای مالی به منظور پیشرفت سازمان و رقابت در بازار کافی نیست. بدین منظور آنها مطالعاتی را بر روی 12 سازمان انجام دادند و سعی کردند تا بهترین و موثرترین معیارهای عملکردی در سازمانها را شناسایی و طبقهبندی کنند. نتیجه تلاش آنها منجر به ارائه روش کارت امتیازی متوازن ([3]BSC) گشت [6]. BSC مدلی برای تحلیل اطلاعات استراتژیک هر نوع سازمان میباشد و از زمان به وجود آمدن آن با توجه به قابلیتهایش به عنوان ابزاری برای مدیریت استراتژیک، مورد توجه بسیاری از محققان قرار گرفته است. این ابزار متشکل از مجموعهای از معیارهای قابل اندازهگیری است که در مجموعههایی تحت عنوان کارت گروهبندی شدهاند. BSC یک ارزیابی متعادلی از عملکرد سازمان را ارائه میدهد و به مدیران کمک میکند تا یک دیدگاه جامع نسبت به سازمان خود داشته باشند. تکنیک BSC معیارها عملیاتی و مالی سازمان را ترکیب کرده و بر روی اهداف بلند مدت و کوتاه مدت سازمان تمرکز میکند [7].
BSC یک ابزار قدرتمند در تعیین معیارهای عملکردی یک سازمان میباشد. اما در این روش تعیین شاخصهای مرتبط با هر یک از معیارها و همچنین تعیین وزن اهمیت هر یک براساس تجربیات و نظرات افراد خبره صورت میگیرد که این موضوع بعضاً منجر به ارائه شاخصها و وزنهای غیر واقعی میشود.
در این مقاله با استفاده از قابلیتهای DEA، وضعیت عملکردی و وزنهای اهمیت معیارهای کارت امتیازی متوازن یک سازمان در قبال سایر سازمانهای رقیب تعیین و سپس براساس وزنهای بدست آمده سازمانهای مختلف رتبهبندی خواهند شد. همچنین در این مقاله براساس تکنیک DEA روشی به منظور تعیین شاخصهای بهینه ارائه خواهد شد تا بدین طریق کاستیهای موجود در BSC برطرف نمائیم.
تاکنون مطالعاتی در مورد تلفیق تکنیکهای DEA و BSC در مراجع [8-11] صورت گرفته است. در [8، 9] فرض شده است که در هر منظر از BSC برخی از معیارها حکم ورودی مدل DEA و برخی حکم خروجی آن مدل را دارند و عملکرد سازمانها مختلف در حیطه آن منظر و مستقل از سایر منظرهای BSC ارزیابی شده است. در [10، 11] عملکرد سازمانها با توجه به تمام منظرها مورد ارزیابی قرار گرفته است. بدین صورت که معیارهای تعریف شده در یک منظر بعنوان ورودی و در منظری دیگر بعنوان خروجی مدل DEA فرض شده است. این روش به روش ارائه شده در این مقاله به منظور تعیین عملکرد سازمانها نزدیکتر است. اما در هیچ یک از مطالعات فوق روشی برای تعیین وزن اهمیت معیارهای مختلف یک منظر خاص از BSC با توجه به سایر منظرهای BSC و همچنین مدلی برای تعیین شاخصهای بهینه معیارهای مختلف و نحوه رتبهبندی سازمانها ارائه نشده است. لازم به ذکر است که رتبهبندی صورت گرفته در [9] با توجه به امتیاز کارایی بدست آمده از مدل DEA است که با توجه به [2] این رتبهبندی نادرست میباشد.
ادامه مقاله بصورت زیر بخشبندی شده است. در بخش دوم مروری بر مدلهای اصلی DEA خواهد شد. روش BSC به اختصار در بخش سوم معرفی خواهد شد. در بخش چهارم نحوه تعیین وزنهای اهمیت معیارهای کارت امتیازی متوازن یک سازمان و تعیین رتبه سازمانهای مختلف و همچنین تعیین شاخصهای بهینه براساس تکنیک DEA ارائه میشود. متدولوژی ارائه شده برای مثالی متشکل از 16 سازمان در بخش پنجم اجرا خواهد شد. برخی نتایج در بخش پایانی مورد توجه قرار خواهد گرفت.
2- مروری بر مدلهای اصلی DEA
تکنیک DEA گاهی بعنوان تکنیک اندازهگیری کارایی تکنیکی[i] شناخته میشود. کارایی تکنیکی سعی دارد که حداکثر خروجی را با مصرف ورودیهایی که به واحد داده شده است، ایجاد کند. DEA دارای چهار مدل اصلی و یک مدل کمکی میباشد که عبارتند از [2]:
1) مدل بازگشت به مقیاس ثابت ([ii]CRS): این مدل که اولین مدل روش DEA است، توسط چارنز، کوپر و رودز در سال 1978 ارائه شد. این مدل را برخی اوقات با حروف [iii]CCR میشناسند که برگرفته از نام پدیدآورندگان مدل است.
2) مدل بازگشت به مقیاس متغیر ([iv]VRS): این مدل توسط بانکر، چارنز و کوپر در سال 1984 ارائه شد و اغلب با حروف [v]BCC شناخته میشود.
3) مدل بازگشت به مقیاس افزایشی ([vi]IRS):
4) مدل بازگشت به مقیاس کاهشی ([vii]DRS):
دو مدل فوق توسط چارنز و کوپر در سال 1984 و سیفورد[viii] و ترال[ix] در سال 1990 ارائه شده است [5].
مدل بازگشت به مقیاس متغیر (VRS) ترکیبی از دو مدل بازگشت به مقیاس افزایش (IRS) و مدل بازگشت به مقیاس کاهشی (DRS) میباشد.
هر کدام از مدلهای فوق دارای دو جهت مطالعه (خروجی محور / ورودی محور) هستند. در مطالعاتی که باید یک DMU با یک یا چند واحد دیگر مقایسه شود از مدلهای خروجی محور یا ورودی محور استفاده میشود. گاهی نیز جهت مطالعه مطرح نیست و صرفاً بدنبال پیدا کردن یک DMU کارا برای انجام مقایسات هستیم که در اینصورت از مدل ترکیبی[x] استفاده میشود. مدل ترکیبی جزء مدلهای اصلی DEA نمیباشد و کاربرد آن بیشتر برای کاهش حجم محاسبات میباشد. این مدل توسط چارنز در سال 1985 ارائه شد و توسط ترال (1996)، کوپر (1998) و تن[xi] (1998) بسط و تعمیم یافت [5]. برای هر یک از مدلهای فوق (مدلهای اصلی DEA) یک مدل ترکیبی خواهیم داشت. جهت مطالعه بیشتر در مورد مدلهای DEA به مرجع [2] رجوع شود.
مفهوم ورودی محور اینست که به چه میزان باید ورودیها را با ثابت نگهداشتن میزان خروجیها کاهش داد تا واحد مورد نظر به مرز کارایی برسد. نمودار (1) نمودار قطعه قطعه محدب مرز کارایی واحدهایی را نشان میدهد که دارای یک خروجی و یک ورودی هستند. نمودار مسیر حرکت واحد P در حالت ورودی محور جهت کارا شدن را نشان میدهد. همانطور که ملاحظه میشود، میزان خروجی ثابت نگهداشته شده و میزان ورودی کاهش مییابد.
مفهوم خروجی محور اینست که به چه میزان باید خروجیها را با ثابت نگهداشتن میزان ورودیها افزایش داد تا واحد مورد نظر به مرز کارایی برسد. در نمودار (2) مرز کارایی قطعه قطعه مقعر، برای واحدهایی با یک ورودی و یک خروجی ترسیم شده است و مسیر حرکت نقطه P در حالت خروجی محور، جهت کارا شدن را نشان داده است. در اینجا هدف ثابت نگهداشتن ورودیها و در حین حال افزایش دادن خروجیها است..
3- مروری بر روش BSC
BSC که توسط روبرت کاپلان و دیوید نورتون در سال 1990 ارائه شد، مجموعه از معیارهای قابل اندازهگیری از استراتژیهای سازمانی است. این معیارها ابزاری را در اختیار رهبران و مدیران سازمان قرار میدهد تا بتوانند سازمان خود را کاملا بشناسند و همچنین میتوانند از آن به منظور برقراری ارتباط با کارکنان و ذینفعان سازمان و تعیین محرکهای عملکردی سازمان که بوسیله آنها سازمان قادر خواهد بود به ماموریتها و اهداف استراتژیک خود برسد، استفاده کنند. این ابزار گاه بعنوان سیستم ارتباطی، سیستم اندازهگیری و یا سیستم مدیریت استراتژیک شناخته میشود [6].
نمودار (3) جایگاه BSC را در فرآیند استراتژیک نشان داده است. همانطور که در این نمودار مشخص است لازمه اجرای BSC وجود نقشه راه استراتژیک در سازمان میباشد.