مدیریت استراتژیک
بررسی میزان موفقیت شرکتهای زیر مجموعه سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران در اجرای فرآیند برنامه ریزی استراتژیک
چکیده
مطالعه عوامل عدم موفقیت و بررسی راهکارهای رفع آنها، امری مهم در جهت دستیابی به اهداف استراتژیک شرکتهاست. هدف از این مقاله بررسی نتایج انجام یک مطالعه میدانی و تجزیه و تحلیل دادههای ارزشمند واصل شده، به منظور تعیین میزان موفقیت و بررسی دلایل عدم توفیق گروهی از شرکتهای سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران در اجرای فرآیند مدیریت استراتژیک خود است. ارائه راهکارهای موثر برای اجرای موفقیتآمیز استراتژیها در انتهای تجزیه و تحلیل نتایج ، از دیگر اهداف این طرح است. نتایج حاصل از این تحقیق حاکی از عدم موفقیت 69 درصد از شرکتها بر اساس اظهارات خود آنها است. از جمله عوامل موثر در این امر می توان به دخالت ندادن سطوح عملیاتی در تعریف و تصویب برنامه ها و اهداف، عدم جمع آوری و تجزیه و تحلیل اطلاعات، عدم پیش بینی دقیق منابع مورد نیاز، عدم توجه کافی به قابل اجرا بودن استراتژیها و ایده آل گرایی در تعریف اهداف استراتژیک اشاره نمود. مشکلات موجود در پیاده سازی و عدم نظارت بر اجرای برنامه ها از عوامل مهم شکست در مرحله اجرا بوده است. در عین حال بررسیها نشان میدهد بیش از 75 درصد از شرکتها در تدوین برنامه های استراتژیک خود به توسعه ظرفیتها و شناسایی فرصتهای جدید کسب و کار توجه نموده اند.
کلمات کلیدی
موفقیت در فرآیند مدیریت استراتژیک، ارزیابی اجرای برنامه های استراتژیک، تدوین و اجرای برنامه استراتژیک
1- مقدمه
حصول نتایج موفقیت آمیز به واسطه استفاده از برنامه ریزی استراتژیک، روز به روز بر اهمیت و ضرورت آن در سازمانها افزوده و به عنوان مهمترین وظیفه مدیریت ارشد درآمده است. بطور کلی مفهوم موفقیت در اجرای فرآیند برنامهریزی استراتژیک را میتوان دستیابی شرکت به اهداف استراتژیک از پیش تعیین شده دانست. برای کسب موفقیت در مرحله اول تدوین یک برنامه خوب و در مرحله بعد اجرای موفق برنامه استراتژیک ضرورت دارد. تداوم حیات و موفقیت در دنیای کسب و کار رقابتی امروز، از طریق مدیریت و برنامهریزی راهبردی و اجرای موفق این برنامهها امکانپذیر است]1[. اما در این میان شرکتهایی وجود دارند که علی رغم تدوین و اجرای استراتژیهای معین شده، نتوانستهاند به نتایج مورد نظر دسترسی پیدا کنند و به عبارت دیگر، در کسب نتایج استراتژیک مورد نظر خود با شکست مواجه شدهاند. آمارها نشان میدهد 90 درصد شرکتهای بزرگ دنیا در دستیابی به اهداف استراتژیک خود ناکامند، که از این میان 30 درصد در مرحله تدوین و 70 درصد در مرحله اجرا ناموفق بودهاند. بنابراین مطالعه عوامل عدم موفقیت و راهکارهای پیشگیری و رفع آنها، امری مهم در جهت دستیابی به اهداف تدوین شده و پیادهسازی راهبردهای برنامهریزی شده باشد[7].
در کتاب سازمان استراتژی محور ]3[ دلایل ناکامی سازمانها در اجرای استراتژیها را به چهار نوع محدودیت نسبت میدهد. این دلایل عبارتند از:
- مانع مربوط به عدم انتقال استراتژی؛
- مانع مربوط به عدم همسویی کارکنان با استراتژی؛
- مانع مربوط به عدم تعهد مدیریت ارشد؛
- مانع مربوط به عدم تخصیص منابع لازم
در یک تحقیق مشابه ]4[، پروژههای مدیریت استراتژیک در سازمانهای ایرانی مورد ارزیابی قرار گرفته است. در این مطالعه زیرفرآیندهای اصلی برنامه-ریـــزی استراتژیک به شرح زیر، در سازمانهای نمونه مقایسه و تحلیل شده اند:
1- زیر فرآیند ترسیم چشم انداز
2- زیر فرآیند جستجوی فرصتها
3- زیر فرآیند تحلیل قابلیتها و توانمندیها
4- زیرفرآیند شناخت و تدوین استراتژی ها
5- زیر فرآیند عملیاتی نمودن برنامه ها
6- زیر فرآیند مدیریت عملکرد
در تحقیق دیگری]2[، بیشتریـــن علتهای مشترک برای شکست پیادهسازی استراتژیها به ضعف فرآیندهای سازمانی و بخصوص زیرفرآیندهای اصلی فرآیند برنامهریـــزی استراتژیک نسبت داده شده است که اهم این موارد عبارتند از:
ü عدم حمایت و دخالت مستقیم مدیریت ارشد در تدوین و اجرای برنامههای استراتژیک .[5-6]
ü چشمانداز بسیار بلندپروازانه مانند "تبدیل شدن به یک سازمانی جهان تراز"
ü کم توجهی به تفکر استراتژیک که جوهره و فلسفه اصلی مدیریت استراتژیک است
ü عدم شناخت عوامل کلیدی موفقیت در حوزههای ماموریت کسب و کار
ü توجه سازمان درهنگام تدوین استراتژیها به رفع مشکلات داخلی
ü فقدان برنامهریزی عملیاتی و نامحدود فرض کردن منابع
ü عدم یکپارچه کردن سیستم بودجهریزی با برنامهریزی عملیاتــی
موفقیت در شرکتهایی که خود زیرمجموعه یک شرکت تخصصی مادر مانند ایدرو هستند از یک سو تا حد زیادی بستگی به نظامهای مدیریتی شرکت تخصصی مادر در هدایت، حمایت و نظارت بر شرکتهای زیرمجموعه دارد. از سوی دیگر موفقیت شرکتها به توان مدیریت برای ایجاد مشارکت و همسو سازی تلاش همه کارکنان در جهت اهداف استراتژیک و برنامههای آنها وابسته است. علاوه بر آن فضای کسب و کار حاکم بر کشور نیز تاثیر بسزائی بر عملکرد شرکتها دارد. در این مقاله خلاصهای از یافتههای این تحقیق در خصوص دلایل عدم موفقیت در دستیابی به اهداف استراتژیک شرکتهای مورد مطالعه ارائه میشود. این دلایل در دو دسته کلی علل وابسته به عملکرد ایدرو و علل وابسته به محدودیتهای فضای کسب و کار کشور قابل بررسی است.
2- روش انجام پژوهش
روش انجام تحقیق مورد نظر میدانی و جامعه آماری مورد مطالعه 27 شرکت از شرکتهای زیرمجموعه سازمان گسترش و نوسازی بوده است. برای جمعآوری دادههای قابل تحلیل در این طرح از یک پرسشنامه طراحی شده، مطالعه برنامههای استراتژیک شرکتها، مشاهده و مصاحبه با مدیران عامل و یا مدیران مرتبط در حوزه برنامهریزی استراتژیک شرکتها، استفاده شده است. این تحقیق در طی دو مرحله انجام شد: مرحله اول که ابزار اصلی گردآوری اطلاعات در آن، نتایج حاصل از پرسشنامهها و مستندات برنامه استراتژیک شرکتها بود و مرحله دوم که با برگزاری جلسات و مصاحبه با مدیران و متخصصان مرتبط با این حوزه، اطلاعات به صورت مستقیم استخراج شد.
در مرحله اول با توجه به مطالعات و بررسیهای انجام شده در منابع داخلی و خارجی موجود در خصوص عوامل مورد توجه در میزان موفقیت یا عدم موفقیت شرکتها در اجرای فرآیند مدیریت استراتژیک و با در نظر داشتن این نکته که شرکتهای مورد بررسی در حوزه های کاری مختلف فعالیت دارند، پرسشنامهای طراحی شد که در عین جامعیت، مهمترین عوامل موفقیت و عدم موفقیت را پوشش دهد. از آنجا که ممکن است جزئیات مرتبط با هر یک از عوامل با توجه به موضوع فعالیت هر شرکت متفاوت باشد، این جزئیات در مرحله بعدی با مصاحبه و گفتگو با مدیران مرتبط با حوزه برنامهریزی استراتژیک در هر شرکت استخراج شده است. مهمترین عوامل درج شده در پرسشنامه این تحقیق به شرح ذیل است:
1- وجود نظام مدیریت استراتژیک در شرکتها
2- متدولوژی مورد استفاده در برنامهریزی استراتژیک
3- تدوین استراتژی بر مبنای تحلیلهای دقیق محیطی
4- سطح مشارکت کارکنان در تدوین استراتژی
5- درک مشترک کارکنان از اهداف و استراتژیهای تدوین شده
6- تعیین برنامهها و پروژههای عملیاتی در راستای اجرای استراتژیها
7- اتصال استراتژیها و برنامهها به بودجه تخصیص یافته
8- وجود مکانیزم اندازهگیری اجرای استراتژیها و تحقق اهداف
9- اختصاص وقت کافی مدیر ارشد شرکت به فرآیند مدیریت استراتژیک
10- تشکیل جلسات پیگیری و بازخوردها از اجرای استراتژیها، برنامهها و اقدامات
11- ریشهیابی علل عدم تحقق اهداف شرکت و ایجاد رابطه علت و معلولی بین عوامل مربوطه
3- بررسی علل عدم توفیق در فرآیند برنامهریزی استراتژیک با استناد به نتایج پرسشنامهها
در این بخش جمعبندی پاسخهای ارائه شده به سوالات پرسشنامههای توزیع شده ارائه میشود. خوانندگان مقاله میتوانند برای بررسی پاسخ شرکتها به هر یک از سوالات 14 گانه پرسشنامه به گزارش کامل طرح مراجعه نمایند. در ادامه به اهم علل نا کامی برخی از شرکتها در فرآیند برنامه استراتژیک در سه فاز طرحریزی فرآیند، تدوین استراتژی، و اجرا و کنترل آن میپردازیم. از آنجایی که طراحی سوالات پرسشنامه بر اساس مطالعه ادبیات موضوع صورت گرفته است، بیشتر نتایج این بخش قابل تطبیق با مطالعات جهانی است و وجوه تشابه قابل ملاحظهای در بسیاری از علل با این مطالعات به چشم میخورد. لازم به توضیح است که اشاره نکردن به موارد موفقیت شرکتها در این بخش به معنی عدم توجه به موارد موفقیت نیست بلکه این مطالعه با هدف آسیب شناسی بیشتر به دنبال کشف موانع اصلی و دلایل عدم موفقیت است تا راهگشای آینده باشد.
3-1- نتایج بررسی علل عدم توفیق در فاز طرحریزی فرآیند برنامهریزی استراتژیک
در بررسی به عمل آمده در خصوص علل و عوامل عدم توفیق مورد انتظار در فاز طرحریزی فرآیند برنامهریزی استراتژیک در شرکت، پاسخدهندگان معتقدند بیشتر کارکنان شرکت از اهداف و استراتژیهای شرکت آگاه بودهاند و ارتباط این عامل را با عدم موفقیت مورد انتظار کم ارزیابی نمودهاند. ولی معتقدند که عدم درک مشترک از اهداف و استراتژیهای تبیین شده ارتباط بیشتری با عدم موفقیت شرکت به نتایج مورد انتظار در این فاز را داشته است.
پاسخ دهندگان معتقدند مدیران ارشد شرکتها کمتر از 10 درصد از وقت خود را صرف فعالیتهای مرتبط با نظام برنامهریزی و کنترل اهداف استراتژیک در شرکت میکنند. این درحالی است که شرط اصلی و اساسی در موفقیت نظامهای مدیریتی، تعهد مدیر ارشد شرکت به اجرای این نظامها است. بدین معنی که مدیریت ارشد باید شخصا نتایج و دستاوردهای استراتژیک را درک و نیاز به استقرار آن را احساس نماید. در شرایطی که نظامهای مدیریتی از جمله برنامهریزی استراتژیک از سطوح پایین شرکت تعریف و عملیاتی شود و یا از بیرون شرکت مانند ذینفعان و صاحبان سهام الزاماتی به شرکت تحمیل سازند، قطعاً اقدامات انجام شده در حد رفع تکلیف و نمایشی خواهد بود