ارزیابی قابلیتهای توسعه استان خراسان جنوبی با استفاده از فرایند تحلیل شبکهای (ANP)
ارزیابی قابلیتهای توسعه استان خراسان جنوبی
با استفاده از فرایند تحلیل شبکهای (ANP)
سید سعیدرضا احمدیزاده؛ زینب کریمزاده مطلق
چکیده
استان خراسان جنوبی بهعنوان یکی از نقاط کمتر توسعه یافته و استان نوپا با چالشهای مهمی در راه توسعه و پیشرفت مواجه هست. وجود 14 سال خشکسالیهای پیاپی، پیشروی کویر، عدم وجود زیرساختها به دلیل دوری از مرکز، تبخیر و تعرق 10 برابر بیش از بارندگی، کاهش سالیانه 143 میلیون متر مکعب آبهای زیرزمینی، وجود سرانه 25/0 هکتار زمین کشاورزی و کمتر از استاندارد برای هر نفر و90% از مراتع با ظرفیت تولید ضعیف و متوسط و کم و بهرهبرداری بیش از 2 برابری ظرفیت استفاده از مراتع برای هر واحد دامی چالشهای جدی است که استان با آن مواجه است. انتخاب بهترین راهبردهای توسعه براساس مهمترین فرصتها و تهدیدها و قوتها و ضعفها میتواند کمک مؤثری به تصمیمسازی و پشتیبانی از تصمیمگیری برای مسئولین مربوطه و توسعه استان باشد. لذا مطالعه حاضر به دنبال مهمترین قابلیتها و راهبردهای توسعه بر مبنای روشهای کمی وزنی است. روش فرآیند تحلیل سلسله مراتبی (AHP)(1) به وابستگی و ارتباط بین معیارهای داخلی و در سطوح نمیپردازد بلکه فقط معیارها را با ساختار سلسله مراتبی و از بالا به پایین سطحبندی و وزن معیارها را مشخص میکند، اما روابط داخلی پیچیده بین معیارها و تأثیر آنها بر هدف نهایی الزاماً تحلیل شبکهای را میطلبد. در این مطالعه برای رفع این نیاز از مدل فرآیند تحلیل شبکهای(ANP)(2) در ماتریس SWOT(3) استفاده گردید. در روش مذکور برای مدلسازی و تجزیه و تحلیل دادهها، ماتریس وابستگیهای درونی و بیرونی گروهها و معیارها محاسبه شده و با استفاده از مدل شبکه طراحی شده، راهبردها تعیین وزن و مهمترین راهبردها در ماتریس ارزیابی، اولویتبندی شدند. با ارزیابیهای به عمل آمده استراتژی بهرهبرداری از منطقه ویژه اقتصادی (SO) بهعنوان بهترین و استراتژیهای حفظ و احیاء انرژیهای نو و گردشگری در مراتب بعدی توسعه استان خراسان جنوبی قرار دارند.
کلید واژهها: فرآیند تحلیل شبکهای (ANP)، SWOT، راهبرد توسعه،
سرآغاز
امروزه کاربرد مدلهای تصمیمگیری چند معیاره به منظور افزایش دقت در امر برنامهریزی رواج گستردهای یافته است چرا که از طریق آنها، با توجه به معیارهای کمی و کیفی متعدد، میتوان به انتخاب بهترین گزینه دست یافت. (Malczewski, 2002) و از ابزارها و تکنیکهای کمی بسیاری در حوزه مدیریت استراتژیک استفاده شده است و از آنجاییکه اصلیترین مؤلفه در این حوزه، تصمیمگیری با در نظرگرفتن همزمان ملاحظات چندگانه میباشد لذا تکنیکهای تصمیمگیری چندمعیاره (MCDM)(4) بیشترین میزان استفاده را به خود اختصاص دادهاند.
یکى از مهمترین ابزارهاى پشتیبانى تصمیم، ماتریس SWOT است. این رویکرد با بررسى عوامل داخلی (نقاط قوت و نقاط ضعف) و عوامل خارجى (فرصتها و تهدیدها) تأثیرگذار بر عملکرد سازمان به تصمیمگیرنده کمک میکند راهبرد خود را بر مبناى نقاط قوتى تدوین نماید که ضعفهایش را کاهش دهد و یا از فرصتهایش براى احتراز از تهدیدها استفاده نماید. (Dayson, 2004) تحلیل SWOT بهتنهایی نمیتواند برای ارزیابی جامع فرآیند تصمیمگیری استراتژیک بهکار رود. (صحت و پریزادی، 1388) در بیشتر مواقع نتیجه تجزیه و تحلیل SWOT صرفاً فهرستی ناقص از عوامل کیفی درونی و بیرونی میباشد. (ملکی و همکاران، 1389) اگرچه SWOT فاکتورها را بهدقت و موفقیت تعیین میکند، اما قادر به کمی نمودن وزنها و تأثیرات عوامل استراتژیک در گزینهها نمیباشد. لذا باید از سایر سیستمهای پشتیبان تصمیمگیری برای رفع این مشکل بهره برد. فرآیند تحلیل سلسله مراتبی توسط (Saaty, 1980) معرفی شد. فرض اصلی روش تحلیل سلسله مراتبی (AHP) وجود استقلال زیرمعیارها یا معیارها با هم است. (صادق عملنیک و همکاران، 1389) با معرفی مدل پردازش تحلیل سلسله مراتبی توسط «توماس ال. ساعتی»، رویکردی نوین در عرصه تصمیمگیری پدیدار شد. با این حال، یکی از مشکلات بارز این روش، فرض سلسله مراتبی برای تمام مسائل است و روابط درونی بین معیارها و همچنین میان معیارها و گزینهها در نظر گرفته نمیشود. (شفابخش و همکاران، 1391)