درآمدی بر نظریه های تأثیر مدیریت
استراتژیک منابع انسانی
چکیده
امروزه
نیروی انسانی کلید بقا و سودآوری شرکتها به حساب آمده و محققین مدیریت دریافتهاند
که توجه به عامل انسانی سبب رفع محدودیتها و کمبودهای فرآیند تولید خواهد شد.
همانگونه که در جهت کاربری بهینهی عوامل مادی، وجود برنامهریزی استراتژیک و
طولانیمدت لازمست، برای استفاده بهینه از نیروی انسانی نیز باید به برنامهریزی
استراتژیک پرداخت. تدوین استراتژی مدیریت منابع انسانی فرآیندی نظامیافته برای
طراحی برنامهی جامع، بلندمدت، هدفمند و ساختمند در حوزه کاربری منابع انسانی به
شمار میرود که از روش یگانه و منحصری تبعیت نمیکند اما در این قلمرو نظریههایی
مطرح شدهاند که میکوشند تأثیر مدیریت منابع انسانی به شیوهی استراتژیک را تصریح
نمایند. در تحقیق ادبیاتی حاضر، چنین نظریههایی مورد بررسی قرار میگیرد تا
چارچوبی بر طبق آنها جهت توسعه معیارهای سنجش مؤلفهای اثربخشی سازمانی و ایجاد
مدلهای تجویزی مدیریت استراتژیک منابع انسانی تدوین گردد.
واژگان کلیدی: نظریه، تأثیر، مدیریت استراتژیک منابع انسانی
(SHRM)، سودآوری،
معیارهای سنجش، مدلهای تجویزی،
برنامهریزی استراتژیک.
مقدمه
بسیاری از
محققین معتقدند که گسترش و اجرای استراتژیهای تدوین شدهی منابع انسانی در ارائه
خدمات و کالاهای با کیفیت و تحقق اهداف اجرایی، به سازمانها کمک میکند. منابع
انسانی به ویژه در مشاغل تخصصی به عنوان نیروی محرکهی طرحهای استراتژیک سازمانها
مطرح میشود که مدیریت آن نیازمند رویکردی استراتژیک میباشد تا بدین ترتیب مجموعهای
منسجم، کارآمد و اثربخش از سیاستها و برنامههای فرایند مدیریت منابع انسانی
سازمان حاصل آید. (قلیپور، چهارمین کنفرانس بینالمللی مدیریت)
هدف اصلی
مدیریت استراتژیک منابع انسانی خلق قابلیت استراتژیک از طریق تضمین این نکته است
که سازمان از کارکنان ماهر، متعهد و باانگیزه برای تلاش در راستای دستیابی به مزیت
رقابتی پایدار برخوردار میباشد. علیرغم این نکته محققین هنوز در جستجوی یافتن
نظریهی واحدی درباره مدیریت استراتژیک منابع انسانی میباشند (Delery & Shaw, 2001). مدیریت استراتژیک منابع انسانی (SHRM) بعنوان الگوی برنامهریزی شدهای از منابع انسانی (یعنی نیروی
کار) و کاربرد مدیریت منابع انسانی و فعالیتهای لازم در جهت تحقق اهداف و مقاصد
سازمانی تعریف شده است. (McMahan et al, 1999)
(2005) Werbel & DeMarie در تحقیقات خود اعلام داشتند که SHRM بر (هم
محورسازی) اقدامات سازگار داخلی در حوزه مدیریت منابع انسانی (HRM) تمرکز مییابد تا سبب ایجاد دانش، مهارت و توانمندیهای کارکنان
شود و در نهایت از استراتژیهای رقابتی و تحقق اهداف سازمانی پشتیبانی بعمل آورد. SHRM به تدریج
اهمیت بیشتری مییابد چرا که مدیریت استراتژیک در اقتصادِ مبتنی بر دانش تأکید میکند
که کارکنان اجزاء اصلی تحقق مزیت رقابتی را تشکیل میدهند.
(2005) Chadwick معتقد است که در سالهای اخیر SHRM مورد توجه
فراوانی بویژه در حوزه مدیریت منابع انسانی، روابط صنعتی و رفتار سازمانی قرار
گرفته است. نظریههای جدید SHRM از دو جهت با تحقیقات کلاسیک HRM متمایز
هستند:
1- رویکرد
در سطح سیستم سازمانی نسبت به HRM.
2- توجه
به تأثیرات HRM بر عملکرد شرکت.
اما
معمولاً مفهوم استراتژی شرکت در برگیرندهی تحقیقات SHRM نمیباشد.
بر طبق
نظر (2001)
Chung، «نظریه
نقش» میتواند چارچوب نظری و مفهومی ارزشمندی را برای مطالعه رفتار فردی در سازمان
عرضه کند و نقشها مرزهایی را میان افراد و سازمانها پدید میآورند. نظریهی
رفتار در نقش را بدین ترتیب میتوان در جهت افزایش درک اقدامات HRM به کار برد که در نهایت از این درک میتوان در جهت بهینهسازی
استراتژیک مدیریت HRM بهره گرفت.
(2007) Stone et al در حوزه مدیریت استراتژیک منابع انسانی بر ارزشهای
فرهنگی تأکید میورزند. این محققین ابعاد مختلفی از رابطه فرهنگ با مؤلفههای
مدیریت منابع انسانی را مورد بررسی قرار میدهند از جمله فرآیندها و اقدامات جذب
نیرو، ادراکات کارکنان از مشخصههای شغلی، گزینش، آموزش، معیارهای عملکردی،
بازخورد، حقوق و دستمزد و طرحهای تشویقی. این محققین دریافتند که فرهنگ، واسطۀ
رابطه میان فرآیندها و اقدامات HRM و اثربخشی آنها میباشد.
بر طبق
نکات فوقالذکر، هدف اصلی مقاله حاضر، ارائه نظری اجمالی به نظریههای تائید مدیریت
استراتژیک منابع انسانی و تدوین چارچوبی برای آنها میباشد. به منظور تحقق این
هدف، چندین دیدگاه نظریهای غنی از ادبیات SHRM استخراج میگردند. سپس با تلفیق این
نظریهها چارچوبی در جهت ارزیابی اثربخشی سازمانی و روابط اولیه SHRM مطرح میشود.
برای دانلود متن کامل و ورد مقاله اینجا کلیک نمایید