بستر
سازی برای اجرایی شدن برنامه های استراتژیک
ارایه
الگو با رویکرد استقرایی تئوری بنیادی
چکیده
مدیریت
استراتژیک شامل سه مرحله اصلی تدوین، اجرا و ارزیابی است. اجرای استراتژی ها مرحله
عملی مدیریت استراتژیک است و اگر استراتژی هایی تدوین شوند که هیچ گاه به اجرا در
نیایند کاری بیهوده صورت گرفته است. بنابراین پس ازتدوین استراتژی، گام منطقی بعدی
اجرا است تا استراتژی بلند مدت به اقدامات کوتاه مدت و اهداف مطلوب تبدیل شود.
مرحله اجرای استراتژی ها و پیاده سازی آن به مراتب دشوارتر از تدوین برنامه
استراتژیک است، زیرا باید ایده ها و جهت گیری های استراتژیک را به عمل تبدیل نماید
و چون مدیران به اندازه ای که به تدوین استراتژی تاکید و توجه می کنند، به اجرای
استراتژی توجه کافی نمی کنند بسیاری از استراتژی ها بر روی کاغذ باقی می مانند و
اجرایی نمی شوند.
توجه و
تاکید این پژوهش به ویژگی هایی است که می توانند به عنوان متغیرهای تسهیل کننده
اجرایی شدن برنامه عمل کنند. در واقع این پژوهش به دنبال شناسایی و تعیین شرایط
مناسب برای اجرایی شدن برنامه های استراتژیک در سازمان هاست. در این پژوهش دو شرکت
تولیدی ( یکی سهامی عام و دیگری سهامی خاص ) و یک شرکت خدماتی ( سهامی خاص ) که
دارای برنامه استراتژیک مدون بوده و آن را اجرایی کرده بودند به طور عمیق مطالعه
شده و با 23 نفر از مدیران، معاونان و مشاوران تدوین کننده این شرکت ها مصاحبه شده
است. سپس با استفاده از روش تحقیق تئوری بنیادی ، متن مصاحبه ها کدگذاری شده و
مفاهیم و مقوله های مختلف از آن استخراج گردیده اند. این مقوله ها مجدداً به تایید
افراد مصاحبه شده رسیده و در نهایت الگویی در چارچوب مدل پارادایم ارایه گردیده که
عوامل تشکیل دهنده آن چگونگی اجرایی شدن برنامه های استراتژیک را به صورت علت و
معلولی نشان می دهند.
این الگو در واقع مرحله انتقال برنامه استراتژیک
به عملیات را نشان می دهد. به عبارت دیگر شرایط اجرایی شدن برنامه های استراتژیک
را درسازمان ها تعینن کرده و پس از این مرحله برنامه استراتژیک می تواند عملیاتی
شود. اجرای این الگو می تواند خلا بین تدوین و عملیات را پر کند و زمینه اجرایی
شدن برنامه ها را فراهم نماید.
کلمات
کلیدی
اجرای
استراتژی، عملیات، مدیریت استراتژیک، تئوری بنیادی
مقدمه
مطالعات
مختلفی که بر روی مباحث اجرا انجام شده است، نشان می دهد که بسیاری از سازمان ها
پس از تدوین برنامه استراتژیک، برای اجرای آن با مشکل مواجه شدند. لدر و ستی
( 1998 ) دریافتند که تنها 24 درصد برنامه های استراتژیک مورد بررسی بیش از دو سال
اجرا شدند و مابقی یا به مرحله اجرا نرسیدند و یا اینکه پس از مدتی کوتاه متوقف
گردیدند. همچنین در تحقیقی با بررسی چهار سازمان نروژی، مشاهده شد که تقریباً 42
درصد از پروژه های برنامه های استراتژیک بعد از گذشت 5 سال اجرا شدند. وارد و گریفیتث
( 1996 ) نیز در تحقیق خود اظهار می دارند که
" بسیاری از سازمانها به طور کامل استراتژی های تدوین شده را، به گوشه
ای رها کرده و یا آنها را با بی میلی و بدون انگیزه اجرا می کردند." تیلور
( 1997 ) نیز دریافت که " اکثر استراتژی ها بر روی کاغذ باقی می مانند و اجرا
نمی شوند". [16]
نتایج موفقیت آمیز استراتژیک زمانی حاصل می شوند که اجرا قسمتی از برنامه
ریزی یا فرایند تدوین باشد. تعامل بیشتر
بین " مجریان " و "
برنامه ریزان " و یا به عبارتی تداخل بیشتر بین فرایندها یا اقدامات منجر به
افزایش احتمال موفقیت اجرا می شود. حتی اگر
در واقعیت ممکن است که تدوین و اجرا از هم جدا باشند اما این دو بسیار به هم
وابسته اند. برنامه ریزی بر اجرا تاثیر می گذارد. به مرور زمان اجرای استراتژی نیز
بر تغییرات استراتژی و برنامه ریزی تاثیر می گذارد. موفقیت برنامه استراتژیک نیازمند نگاه همزمان به برنامه
ریزی و اجرا است. مدیران به همان اندازه که به تدوین برنامه می اندیشند و اهمیت می
دهند بایستی به اجرا نیز بیاندیشند. تدوین و اجرا، اجزای یکپارچه از رویکرد مدیریت
استراتژیک هستند. [19]
هر چند تدوین و اجرای استراتژی را نمی
توان از هم جدا کرد اما اجرای استراتژی پیچیده ترین و وقت گیر ترین قسمت مدیریت
استراتژیک است. به عنوان مثال جوش و گلوک
( 1988 ) در پژوهشی نشان دادند که مدیران 23 درصد از وقت خود را به تدوین سیاست و
برنامه ریزی اختصاص می دهند در حالی که فقط 8 در صد از زمان خود را برای استقرار
یک سیستم مدیریتی برای اجرای تصمیمات اتخاذ شده و برنامه های تدوین شده صرف می
کنند. شاید یک دلیلش این باشد که تدوین و انتخاب استراتژی از اجرا وقت کمتری را می
طلبد. در حقیقت اکثر مدیران اذعان دارند که اجرا بسیار مشکل تر از تدوین است. ]20[
توجه و تاکید این پژوهش به ویژگی های تدوین
کننده، مجریان و همچنین متغیرهای ساختاری و فرایندی است که می توانند موجب اجرایی
شدن برنامه های استراتژیک شوند. توجه به ویژگی های تدونی کننده و مجریان در واقع
نوآوری این تحقیق محسوب می شود زیرا در تحقیقات قبلی کمتر به آن پرداخته شده و در
هیچ الگویی به عنوان یکی از متغیرهای موثر بر اجرا به آنها اشاره نشده است.
ماهیت اجرا
2-1
جایگاه اجرا در مکاتب و نظریات مدیریت استراتژیک
مینزبرگ
پارادایم های استراتژیک را به طور کلی به سه دسته تقسیم کرده است که دسته اول را
پارادایم تجویزی
، دسته دوم را توصیفی
و دسته سوم را تلفیقی
می نامد. پارادایم اول معتقد به طراحی رسمی و پیش بینی تدابیر تحلیلی برای اهداف
بلند مدت است و پارادایم دوم متکی بر اقدام به موقع و منطبق با شرایط جاری و اعمال
تدابیر غیر رسمی و فوری است.
مطابق با این تقسیم بندی ده مکتب
فرایند استراتژی تقسیم بندی می شود که سه مکتب طراحی، برنامه ریزی و موقعیت یابی
در پارادایم تجویزی و شش مکتب کارآفرینی، شناختی، یادگیری، قدرت، فرهنگی و محیطی
در پارادایم توصیفی و یک مکتب ترکیب بندی در پاردایم تلفیقی قرار می گیرند. [7]
دیدگاه های سنتی برنامه ریزی استراتژیک، تدوین و
اجرا را از هم جدا می کنند. این دیدگاه ها اجرا را فرایندی می دانند که پس از
فرایند تدوین قرار می گیرد. آنچنان که در ادامه بحث خواهد شد، مینزبرگ معتقد است
تدوین و اجرا را نمی توان از هم تفکیک کرد. پتیگرو ( 1987 ) نیز اجرا و تدوین را کاملاً به هم وابسته می
داند. [27,8]
وجه تمایز اصلی بین پاردایم توصیفی و تجویزی، نوع نگاه آنها به اجرای
استراتژی است. در حالی که پارادایم تجویزی ( مکاتب طراحی، برنامه ریزی و موقعیت
یابی ) تدوین را از اجرا جدا می کند اما پارادایم توصیفی، تفکیک تدوین و اجرا را
غیر ممکن
می داند و معتقد است طراح و مجری نباید از هم جدا باشند. به عقیده
مینزبرگ تفکیک تدوین و اجرا تنها در الگوی بوروکراسی ماشینی می تواند مطرح گردد که
در آن تعداد قلیلی از افراد در راس سازمان تفکر می کنند و تعداد زیادی از افراد
فقط مجری هستند. این تفکیک فقط در برخی از سازمان های دولتی و عمدتاً در سازمان
های نظامی می تواند کاربرد داشته باشد. [11]
بجز دیدگاه سنتی برنامه ریزی استراتژیک که تدوین و اجرا را از هم
تفکیک می کند، سایر دیدگاه ها و صاحب نظران همگی بر خاستگاه اجرای استراتژی از
مرحله تدوین تاکید دارند.
ربینیاک معتقد است نتایج موفقیت آمیز استراتژیک زمانی حاصل
می شوند که اجرا قسمتی از برنامه ریزی یا فرایند تدوین باشد. تعامل بیشتر بین " مجریان " و " برنامه ریزان " و یا به عبارتی تداخل
بیشتر بین فرایندها یا اقدامات منجر به افزایش احتمال موفقیت اجرا می شود.حتی اگر در واقعیت تدوین و اجرا از هم جدا باشند اما این دو
بسیار به هم وابسته اند. برنامه ریزی بر اجرا تاثیر می گذارد. به مرور زمان اجرای
استراتژی نیز بر تغییرات استراتژی و برنامه ریزی تاثیر می گذارد. موفقیت برنامه استراتژیک نیازمند نگاه همزمان به برنامه
ریزی و اجرا است. [18]
دیوید نیز مشارکت مدیران بخش ها و واحدهای وظیفه ای در
فعالیت های مربوط به تدوین استراتژی را ضروری می داند. [6] همچنین هریسون و جان معتقدند، پیاده سازی
استراتژی با تدوین آن پیش می رود و تاکنون هیچ تلاشی برای ایجاد یک مرز مصنوعی
میان این دو فعالیت انجام نشده است. [10]
و در نهایت مینزبرگ اظهار می دارد که تفکر ( تدوین ) و عمل
( اجرا ) باید پشت سر هم و در ارتباط
نزدیک با هم پیش بروند و با ارایه دو پیشنهاد که یا تدوین کننده استراتژی باید آن
را اجرا کند و یا اجرا کنندگان باید آن را تدوین کرده باشند دو مکتب کارآفرینی و
یادگیری را بر این اساس پایه گذاری می کند. [8]
نتایج تحقیقات در زمینه اجرا از متون نظری گرفته تا نوآوری
های تکنولوژیکی، سیستم های اطلاعاتی و مدیریت پروژه نشان
می دهد که ماهیت برنامه، استراتژی و
نوآوری بر اجرای آن تاثیر می گذارد. دیدگاه سنتی، این دو مرحله از مدیریت
استراتژیک
( تدوین و اجرا ) را از هم جدا می کند و
معتقد است اجرا دقیقاً زمانی شروع می شود که تدوین پایان یابد. اما در واقع نمی
توان مرزی رسمی و قابل مشاهده بین تدوین و اجرا ترسیم کرد. [30]
همبریک ( 1989) نیز در این باره اظهار می دارد : ناتوانی گسترده در
سازمان برای اجرای استراتژی ممکن است
نشانه ای باشد از اینکه روش های پذیرفته شده برای تدوین استراتژی آنگونه که مطلوب
پنداشته می شوند نیستند. تمایل برای تفکیک تدوین و اجرا منجر به شکست بسیاری از
استراتزی ها می شود. [17]
2-2
تعریف اجرا از دیدگاه صاحب نظران
در اکثر مقالات و کتب بررسی شده، اجرا
را به عنوان یکی از مراحل چندگانه استراتژی می دادند. ولی برای تعریف اجرا اجماع
نظر وجود ندارد و محققان در بیان این که واقعاً اجرا چیست درمانده اند. بنابرانی
دیدگاه های مختلف در این زمینه مطرح می شود و در نهایت دیدگاه مورد نظر در این
رساله جمع بندی می گردد.
وُیر(
1986)اجرای استراتژی را به عنوان" فعالیت های استراتژیک سازمانی" تعریف
می کند. اجرای استراتژی مستلزم فعالیت هایی چون جلب حمایت و تعهد در داخل سازمان،
تضمین رهبری قوی و موثر و همچنین تخصیص منابع برای برنامه هایی است که استراتژی
جدید را حمایت می کنند. تامسون و استریکلند( 1987 ) معتقدند اجرای استراتژی اغلب
به عنوان یک وظیفه اداری تعریف می شود که
با استقرار برنامه به عملیات مرتبط می شود. شندل و هافر
(1979) نیز اجرای استراتژی را نیازمند رویکردی از سیستم ها می دانند. در یک سیستم
اگر قسمتی از وظایف ضعیف عمل کنند کل سیستم تاثیر منفی می گیرند. بنابراین، برای
اجرای یک استراتژی کاربردی، کل سازمان باید مشارکت کنند و با آن درگیر شوند. طبق
دیدگاه این دو محقق اجرای استراتژی یک وظیفه مدیریتی است که کارکرد اولیه آن
اجرایی ساختن طرحها میباشد. [31]
ربینیاک و
جویس(1984) معتقدند ترکیب ساختار تعیین می کند که چگونه اجرا از فاز برنامه ریزی
به فاز عملیاتی حرکت می کند.
مطابق با
دیدگاه این دو محقق، اجرا عبارت است از مجموعه ای از متغیرهای میانجی مرتبط با
ساختارهای سازمانی،اقدامات نیروی انسانی کلیدی و سیستم های کنترلی طراحی شده برای
دستیابی به عملکرد با توجه به اهداف مطلوب [18]
پیرس و
رابینسون ( 1982) بر اهمیت متغیرهای مختلف مدیریتی و سازمانی تاکید می کنند و
معتقدند این متغیرها برای راهبری و کنترل منابع یک شرکت در پی گیری استراتژی
انتخاب شده لازم هستند. متغیرهای شناسایی شده توسط این دو محقق شامل ساختارهای
رسمی و غیر رسمی سازمان، سیستم های اطلاعاتی، فرایندهای تصمیم گیری، ثبات و
پایداری بین استراتژی ها در هر یک از حوزه های وظیف های مانند بازاریابی، مالی و
عملیاتی. [3] کازانجیان معتقد است اجرای استراتژی، ایجاد ساز و
کارهای سازمانی است که نیازمندی های استراتژی را فراهم می کند. [14] تامپسون
و استریکلند
(1987) اجرای استراتژی را شامل فعالیتهایی از قبیل کسب حمایت و تعهد در داخل
سازمان، تضمین رهبری قوی و اثربخش، و تخصیص منابع به برنامههایی می داندد که از
استراتژیها حمایت میکنند. وودریج
(1992) اجرا را به عنوان مرحله ای تعریف می کنند که سازمانها " اولویت های
جدید" را عمل می کنند. [23] آکر ( 1988) معتقد است مرحله اجرا شامل تبدیل گزینه
های استراتژیک به یک برنامه عملیاتی است. [1] و در
نهایت هانگر و ویلن ( 2001 ) در تعریف اجرای استراژی بیان می داند که اجرای
استراتژی فرایندی است که به وسیله آن استراتژی ها و سیاست ها در تمام مراحل تهیه
برنامه ها، بودجه ها و رویه ها اعمال می شوند. این فرایند ممکن است شامل اعمال
تغییراتی در فرهنگ، ساختار یا تغییر کل این حوزه ها باشد. [9]
بعد از تعریف
اجرا مرحله تکمیل اجرا مهم است. مرحله
تکمیل اجرا مطابق با نظرات برخی از صاحب نظران جدول 1 آورده شده است. مرحله ای که
در آن اجرا تکمیل شده فرض می گردد مطابق با دیدگاه صاحب نظران دیگر از اجرا فهرست
شده است. بعضی از نویسندگان، دریافتند که اجرا زمانی کامل می شود که تغییر رخ می
دهد و بعضی دیگر معتقدند که اجرا ادامه می یابد تا زمانی که منافع مورد انتظار
شناسایی شوند. هدف به کارگیری مراحل در جدول 1 نشان دادن عقاید کاملاً متفاوت نویسندگان
در مورد زمان تکمیل اجر است. ]16[
2-3
تعریف اجرا در این پژوهش
در این پژوهش واژه اجرایی شدن به معنای
بسترسازی و مقدمه سازی برای انتقال از مرحله تدوین به مرحله عملیات است و
مراحل عملیاتی کردن استراتژی ها را در بر نمی گیرد. اجرایی شدن چندین بعد سازمانی را در بر می گیرد
و به ویژه مستلزم تغییراتی در رفتار سازمانی است که می تواند ابعاد سازمانی از
قبیل توانایی رهبری، ساختار سازمانی، سیستمهای اطلاعاتی ، فن آوری و منابع انسانی
را در بر گیرد.
مرحله
|
اجرا کامل می شود هنگامیکه :
|
صاحب نظر، نویسنده
|
1
|
سیستم مستقر می شود
|
Lucas
(1981(
|
2
|
سیستم برای کاربری مستقر می
شود
|
March
(1989(
|
3
|
برنامه ها مورد پذیرش قرار می
گیرند
|
Baier,
March and Saetren (1986(
|
4
|
سازمان بر اولویت های جدیدی
عمل می کند
|
Floyd
and ooldridge (1992(
|
5
|
تغییرات مستقر می شوند
|
Nutt
(1986, 1995(
|
6
|
موافقت صورت گرفته است
|
Walton
and Ginzberg (1988(
|
7
|
با نوآوری موافقت شده و
استفاده می شود
|
Leonard-Barton
and Deschamps (1988(
|
8
|
سامانه ها مسقر شده و استفاده
می شوند
|
Srinivasan
and Davis
(1987(
|
9
|
تغییر پذیرفته شده است
|
Baronas
and Louis (1988(
|
10
|
سامانه ها پذیرفته شده اند
|
Ginzberg
(1980(
|
11
|
نوآوری پذیرفته شده و استفاده
می شود
|
Alavi
and Henderson
(1981(
|
12
|
سامانه ها پذیرفته شده و
استفاده شده اند
|
Bradley
and Hauser (1995(
|
13
|
کنترل با کاربران باقی می
ماند
|
Alter
and Ginzberg (1978(
|
14
|
فرایند تغییر کامل شده است
|
Joshi
(1991(
|
15
|
استفاده از تعهد اتفاق می
افتد
|
Klein
and Sorra (1996(
|
16
|
مرحله پس از کاربرد مستحکم
شده باشد
|
Rhodes and Wield (1985(
|
17
|
رضایتمندی از برنامه نایل شده
باشد
|
Griffith
and Northcraft (1996(
|
18
|
مزایای مورد انتظار شناسایی شده
اند
|
Alavi
and Joachimsthaier (1992(
|
جدول1 : مراحل
تکمیل اجرا، [16]
اجرایی شدن ،
اجرایی کردن، اجرا
: اجرا عبارت است از یک فرایند واسطه ای، شامل مجموعه ای از تصمیمات که از طریق آن
ابتکارات، نوآوری ها و استراتژی ها به مرحله عمل منتقل
می شوند [23] این فرایند معمولاً توسط مدیران میانی انجام می شود
و شامل تعبیر و تفسیر اهداف استراتژیک، تخصیص منابع، تفویض اختیار و وظیفه می باشد.
واژه اجرا ( اجرایی شدن ) در معنای
بسترسازی توسط محققان و صاحب نظران بسیاری بکار برده شده است که به چند مورد اشاره
می شود.
پیرس و رابینسون
( 1994 )، اجرا را در دو
بخش بررسی می کنند. بخش اول را عملیاتی کردن استراتژی می نامند که به تدوین
استراتژی های کارکردی آن اطلاق می گردد و بخش دوم را نهادینه کردن استراتژی می
نامند که در واقع بسترسازی برای اجرا است و به مسائلی مانند تغییر فرهنگ ، ساختار
، رهبری و پاداش ها می پردازد. [3]
هانگر و ویلن
(2001 ) در کتاب مبانی استراتژیک دو فصل را به اجرای استراتژی اختصاص
می دهند. عنوان این دو فصل عبارتست از : اجرای استراتژی : سازماندهی برای اقدام و
اجرای استراتژی : رهبری و مدیریت فرهنگ. از دیدگاه آنها نیز بخشی از اجرای
استراتژی به سازماندهی برای اقدام مربوط می شود که این بخش در واقع با بسترسازی
مطابق با دیدگاه پیرس و رابینسون مطابقت دارد. [9]
رحمان سرشت ( 1384 ) در کتاب
راهبردهای مدیریت، یک فصل را به برنامه ریزی برای اجرای راهبرد اختصاص داده است.
در مقدمه این فصل ضرورت اجرای راهبردها، فراهم کردن مقدمات اجرا ذکر شده است.
برنامه ریزی برای اجرای راهبرد به اعتقاد رحمان سرشت با بسترسازی مطابق با دیدگاه
پیرس و رابینسون و هانگر و ویلن مطابقت دارد. [5]
عملیات
: شامل رفتارهای ویژه ای است که در جهت انجام و عملیاتی کردن اهداف استراتژیک به
کار
می رود. این گونه وظایف عملیاتی توسط
کارکنان سطح صف اعمال می شود. [23]
عوامل اجرا
پژوهشگران در حوزه مدیریت استراتژیک،
از عوامل زیادی به عنوان عوامل اجرای استراتژی نام بردهاند. بسیاری از این عوامل
به طور مشابه در پژوهش های مختلف دیده می شوند.یکی از مهمترین چارچوب های اجرا
توسط واترمن و همکارانش در سال 1980 ارایه شده است. بر اساس کار های
تحقیقاتی و مشاوره ای فراوانی که آنها انجام دادند، درنهایت پیشنهاد کردند که
اجرای استراتژی رابطه تنگاتنگی با عوامل هفت گانه دارد: استراتژی، ساختار،
سیستم ها، سبک رهبری، کارکنان، مهارت ها و اهداف کارکنان [33]
در تحقیقی دیگر اسکیوینگتن و دفت
( 1991 ) اجرای 57 تصمیم استراتژیک را در سازمان های نفت و بهداشت بررسی کردند
آنها در ابتدا عوامل موثر در اجرا را به این شرح شناسایی کردند: ساختار، سیستم
ها، تعاملات و پاداش و تنبیهات سپس همه آنها را در دوگروه عوامل ساختاری و
عوامل فرایندی جای دادند. [32]
روث و همکارانش
( 1991 ) به طور تجربی اهمیت استراتژی بین المللی را بر روی طراحی سازمان و سپس
تاثیر آن بر فرایند اجرای استراتژی آزمون نمودند. آنها در این بررسی از یک روش
تحقیق کمی استفاده کرده و داده ها را از 82
واحد کسب و کار از صنایع مختلف در سطح بین الملل جمع آوری نمودند. این پژوهشگران
شش عامل را شناسایی کردند که می بایست برای اجرای استراتژی در سطح بین الملل مورد
استفاده قرار بگیرند. این عوامل عبارت بودند از: همکاری، فلسفه مدیریت، ترکیب،
رسمیت، تمرکز، ساز و کار های ادغام ( یکپارچه سازی )
نتایج تحقیقات آنها نشان می دهد که
استراتژی های جهانی و استراتژی های چندگانه داخلی نیازمند عوامل اجرایی متفاوتی
هستند. [25]ربینیاک
( 1992 ) یکی دیگر از پژوهشگرانی است که در زمینه اجرا تحقیق و مطالعه کرده است.
وی یک چارچوب مفهومی برای اجرای استراتژی در شرکت های جهانی پیشنهاد نمود. او در
طی تحقیقات خود عوامل اجرایی جدیدی را به این شرح پیشنهاد داد : رهبری، تسهیل
یادگیری، توسعه مدیران جهانی، داشتن ساختار ماتریسی، تعامل و کار کردن با شرکت های
خارجی [18]یپ
( 1992 ) چارچوبی پیشنهاد نمود که شامل چهار عامل است :ساختار سازمانی، فرهنگ،
افراد، فراندهای مدیریتی. از نظر وی این چهار عامل و اجزای هر کدام از آنها
تعیین کننده نیروهای قاطع سازمانی هستند که بر توانایی یک شرکت در تدوین و اجرای
استراتژی تاثیر می گذارند. [34]
برایسون و برامیلی
( 1993 ) بر اساس نتایج تجزیه و تحلیل های
کمی چند بخشی، 68 مورد از پروژه های عمده در شرکت های دولتی را بررسی کردند. آنها
عوامل مختلفی را شناسایی کردند و آنها را در سه دسته جای دادند : محیط، فرایند،
نتیجه [13]
اکوموس
( 2001 ) با مروری بر چارچوب های اجرایی
تعدادی از عوامل اجرا را شناسایی کرد و یک چارچوب مفهومی ایجاد نمود و این عوامل
را به چهار دسته تقسیم نمود که عبارتند از : محتوا، محیط، فرایند و نتیجه
اکوموس سپس فرایند اجرای دو دسته از تصمیمات
استراتژیک را در دو شرکت بین المللی از
طریق مصاحبه، مشاهدات و تحلیل اسناد و مدارک بررسی نمود. نتایج تحقیق او نشان می
دهد که عوامل شناسایی شده قبلی، در فرایند اجرای هر دو شرکت حیاتی بودند. علاوه بر
این، اجرای پروژه های چندگانه، یادگیری سازمانی و کار کردن با شرکت های خارجی به
عنوان عوامل اجرایی جدید شناسایی شدند. بر اساس یافته های تحقیق و با استفاده از
عوامل جدید، اکوموس چارچوبی جدید پیشنهاد نمود و اظهار داشت که این چارچوب، ترکیبی
از همه عواملی است که با یکدیگر فرایند اجرا و تغییر و تحول سازمانی را امکان پذیر
می سازند. اکوموس در تحقیقات بعدی خود ادعا کرد که تصمیمات استراتژیک اغلب بدون
هماهنگی مناسب بین استراتژی و عوامل اجرایی به اجرا در
می آیند. در سال های اخیر استفاده از تکنیک کارت اعتباری متوازن
به اجرای استراتژی مرتبط شده است. کریلمن
( 1998 )، اپستین و مانازونی
( 1998 )، کاپلان و نورتون(
1996، 2001 ) در تحقیقات مختلف از این روش و چارچوب استفاده نمودند. این روش با
هدف فراهم نمودن زمینه اجرا با کمک برخی از عوامل کلیدی موفقیت کسب و کار طراحی
شده است و مسیر عملیات کسب و کار با استراتژی کلی را تسهیل می کند. این روش دارای
چهار بعد است:
1.دیدگاه مالی 2. دیدگاه مشتری 3. دیدگاه کسب و کار داخلی 4.
دیدگاه رشد و یادگیری
برای دانلود متن کامل مقاله اینجا کلیلک نمایید