چهارخانه تعیین و تبیین استراتژیهای مناسب برای سازمانها
چکیده
سازمانهای امروزی، با تکیه بر قوتها و با بهرهگیری از فرصتها، ضعفها را از بین برده و از تهدیدها پرهیز میکنند تا در صورت اجرای صحیح استراتژیها باعث موفقیت سازمان در میدان رقابت شوند. مقاله حاضر، ضمن مروری بر انواع استراتژیها، روند و اهداف برنامهریزی استراتژیک، رشد بازار و موقعیتهای رقابتی سازمانها در حوزه کسب و کار، به تبیین چهارخانه موقعیت شرکتها بر اساس تفکر استراتژیک پرداخته است. جهت تعیین موقعیت سازمانها در وضعیتهای مختلف برای پیشبرد اهداف سازمان بر اساس فرصتها و تهدیدهای محیط، قوتها و ضعفهای داخلی، رشد کند یا سریع بازار، و موقعیت رقابتی سازمان، انتخاب استراتژی مناسب را راهنمایی شد، چرا که هر سازمان در هر وضعیتی که باشد در یکی از خانههای متعلق به ماتریس استراتژیهای اصلی جای خواهد گرفت. در پایان مقاله، موارد مذکور جمعبندی شده. نتیجهگیری، بحث، کاربرد مدیریتی ارائه شد.
کلمات کلیدی: استراتژی سازمان، موقعیت رقابتی، مزیت رقابتی.
1- مقدمه
در جوامع امروزی دستیابی به سطوح بالای تعالی و بهرهوری در سازمانها بدون برنامهریزی مقدور نیست. امروزه با توجه به گسترش شتابافزای تغییر و تحولات محیطی، سازمانها برای پاسخگویی اثربخش به نیازهای محیط خویش نیازمند تفکر استراتژیک هستند. مدیران کارا و اثربخش، تفکر استراتژیک خویش را در قالب برنامهریزی استراتژیک جامعه عمل میپوشانند. برنامه عبارتند از تعیین اهداف کوتاه، پیشبینی راه رسیدن به آن است. در واقع برنامه نوعی تعهد به انجام فعالیتهای معین برای تحقق هدف، به شمار میآید [11]. برنامهریزی عبارت است از تعیین هدف، و یافتن یا پیشبینی کردن راه تحقق آن [12]. برنامهریزی استراتژیک انتخاب را به همراه دارد، بدین معنی که از بین اهداف، آرمان ها و استراتژی ها را انتخاب کند [13].
استراتژی را میتوان راه و روش تحقق مأموریت سازمان تلقی کرد به گونهای که از این راه سازمان عوامل خارجی (فرصتها و تهدیدها) و عوامل داخلی )قوت و ضعفها) را بررسی و شناسایی کرده و از قوتهای داخلی و فرصته ای خارجی به درستی بهرهبرداری نموده، ضعفهای داخلی را از بین برده و از تهدیدهای خارجی نیز بپرهیزد. در بررسی استراتژیها درباره شیوه انتخاب استراتژیهایی بحث میشود که میتوان بدان وسیله به بهترین شکل ممکن مأموریت سازمان را تحقق بخشید. توجه هم زمان به مأموریت سازمان و استراتژیها و بررسی اطلاعات داخلی و خارجی سازمان، مبنایی بدست میدهد که میتوان بر آن اساس استراتژیهای قابل اجرا را شناسایی و مورد ارزیابی قرار داد. استراتژیها باعث میشوند که سازمان با طی مراحل تدریجی از حالت کنونی خود پا فراتر گذاشته و به جایگاه موردنظر (در آینده) دست یابد. تجزیه و تحلیل موقعیت و در نظر داشتن مأموریت سازمان، برای بررسی و انتخاب استراتژی ضروری است. با توجه به موارد عنوان شده در روند تعیین و تدوین چارخانه برای انتخاب استراتژی مناسب برای سازمانها به تعریف برنامهریزی استراتژیک و تدوین و تشریح انواع استراتژی نمودار چهارخانه موقعیتهای استراتژیک جهت انتخاب استراتژی مناسب با توجه به موقعیت سازمان پرداخته است.
2-برنامهریزی استراتژیک
برنامهریزی استراتژیک روش سیستماتیکی است که فراگرد مدیریت استراتژیک را پشتیبانی و تأیید میکند. برنامهریزی استراتژیک متضمن همه اقداماتی است که منجر به تعریف اهداف شده و از آنجا به تعیین استراتژیهای مناسب برای دستیابی به آن اهداف برای کل سازمان منتج میگردد [1]. برنامهریزی استراتژیک، تلاشی سازمان یافته و منظم برای اتخاذ تصمیمات بنیادی و انجام اقدامات اساسی است که شرکت و سمتگیری فعالیتهای یک سازمان با دیگر نهادها را در چارچوب قانونی شکل میدهند[2، 3]. برنامهریزی استراتژیک عبارت است از فرآیند دستیابی به اهداف بلند مدت و حیاتی سازمان در محیط رقابتی، بنابراین برنامهریزی بلندمدت در تمام تعاریف، تفاوتش با برنامهریزی استراتژیک تنها در لفظ محیط رقابتی و حیاتی خواهد بود[1]. فرآیند تصمیم گیری درباره اهداف، منابع مورد نیاز برای نیل به اهداف و چگونگی تخصیص منابع سازمان را برنامه ریزیاستراتژیک می نامند [4].
برنامهریزی استراتژیک بر طبق تعریف گالوی دوراندیشی سازمان یافتهای است که مراحل ذیل را در بر دارد[1]. 1- تعریف مأموریتها و هدفهای دوربرد. 2- هدف گذاری، تفکیک مأموریتها به هدفهای کمی و کیفی کوتاه مدت. 3- تعیین استراتژیها و راهبردهای اساسی دستیابی به اهداف. 4- تعیین خط مشیها و سیاستهای خرد و کلان. 5- تدوین رویهها. 6- تدوین مقررات. 7- تنظیم برنامههای عملیاتی و اجرایی اصلی و فرعی. 8- بودجه بندی بر حسب واحدپول یا کار.
یک برنامهریزی استراتژیک بستر یا چارچوبی است برای عملی ساختن تفکر استراتژیک و هدایت عملیاتی که منجر به تحقق مشخص و برنامهریزی شده میگردد. چنین چارچوبی دارای هفت عنصر مشخص است [5]: 1- مأموریت سازمان(تعیین کننده چه؟). 2- تحلیل استراتژیک(تعیین کننده چرا؟). 3- استراتژی(تعیین کننده به کدام جهت؟). 4- اهداف بلندمدت(تعیین کننده چه وقت و چگونه؟). 5- برنامههای تلفیقی(تعیین کننده چه وقت و چگونه؟). 6- پیش بینیهای مالی(تعیین کننده برآورد مالی عناصر فوق). 7- خلاصه اجرایی(تعیین کنننده عناصر فوق).
3- رشد بازار و موقعیت رقابتی شرکت
محیط کسب و کار قرن بیست و یکم را با ویژگیهایی نظیر تغییرات ویرانساز، فرصتهای زودگذر، عدم قطعیت و بینظمی توصیف میکند. دو عامل در ایجاد این شرایط نقش عمده داشتهاند: 1-تحولات تکنولوژی 2-روند جهانی سازی. تحولات تکنولوژی مستمراً ماهیت کسب و کار را در هم میریزد و هر روز قواعد جدیدی را بر این عرصه حاکم میکند مانند پول الکترونیکی – اقتصاد دیجتالی و شبکههای ارتباط جهانی، این تکنولوژیها حیطه تأثیرگذاری و تأثیرپذیری پدیدهها از یکدیگر را توسعه داده و جریان اطلاعاتی را شدت میبخشد. در کنار جریان اطلاعاتی پدیده جهانیسازی نیز جریان سرمایه و کالا را تشدید و بدون مرز میسازد. نتیجه این روند افزایش تعداد عوامل مؤثر بر جربان کسب و کار و آشفتگی محیط سازگاری است. در شرایط آشفتگی، قواعد بازی دائم در حال تغییرات و برای یک سازمان هیچ مزیت پایدار به جزء قابلیت تطابق مستمر با محیط وجود ندارد [6].
مزیت رقابتی میتوان به طرق مختلف نمود پیدا کند، انتخاب صحیح فروشندگان، حجم فروش بیشتر، قیمت بالاتر، کیفیت بالاتر، خدمات پس از فروش، جلب مشتری و مشتریمداری. آنچه در این میان اهمیت دارد این است که مدیران باید از وضعیت شرکت و بازار مربوط به محصول خود و کشش بازار و آیا رشد بازار سریع یا کند میباشد اطلاعات کافی داشته باشند، تا بتوانند مزیت رقابتی را تعیین نمایند. معمولاً وقتی مدیران در بحران قرار میگیرند و شرکت در آستانه شکست قرار میگیرد. برای بهبود در شرایط بازار یک مزیت رقابتی را تعریف مینمایند تا بتوانند به کسب و کار خود ادامه دهند. به عبارت دقیقتر، اولین و اصلیترین کارکرد مزیت رقابتی، تضمین بقای سازمان میباشد. وقتی سازمان، بقای خود را با تکیه بر مزیت رقابتی، تضمین نموده، آنگاه به بالندگی میرسد و میتواند مسیر موفقیت را بپیماید. مدیران به کمک تفکر استراتژیک، فرصتها و تهدیدها را طبقهبندی میکنند و در تصمیمگیریها، وضعیت جاری شرکت را در کانون توجه قرار میدهند.
مدیران موفق با استفاده از تفکر استراتژیک، موقعیت بازار و شرکتشان را تعیین و تحلیل می نمایند. اگر مدیران، درکی واقعبینانه از ساختار بازار محصولشان داشته باشند، آنگاه میتوانند مزیت رقابتی شرکت خود را به گونهای تعریف نمایند تا در تسخیر بازار موفق شوند. استفاده از تفکر استراتژیک در تعیین مزیت رقابتی و تحلیل بازار به ظاهر آسان میرسد، اما در واقع، اصولی وجود ندارد که بدون توجه به آنها نمیتوان در کار موفق بود.
امروزه، ساختار صنعت و کسب و کار پیچیدهتر از گذشته شده است. از این رو، برای کسب مزیت رقابتی در هر حوزه، باید به روشهای جدید روی آورد. پیچیدگی محیط خارجی باعث میشود تا بعضی از مدیران در تعریف مزیت رقابتی دچار مشکل شوند. از این رو به کارگیری تفکر استراتژیک در بالای سطح تصمیمگیری سازمان میتواند مدیران را از سردرگمی نجات دهد.
اولین گامی که مدیران باید در مسیر آنالیز مزیت رقابتی بردارند، شناسایی ساختار صنعت است که شرکتشان در آن به فعالیت میپردازد. در هر صنعت، گروههایی از مشتریان با نیازهای مشترک وجود دارند که از محصولات آن صنعت بهرهمند میشوند. در همان صنعت، گروه مجزایی از رقبا تولیدکننده محصول یا خدمت وجود دارد که در جهت برآورده ساختن نیازهای مشتری با هم رقابت میکنند. اصلیترین مقوله در رقابت، کسب سود و سهم بیشتر از بازار است. هر شرکت اگر در آنالیز پنج نیروی رقابتی، موفق عمل کند. آنگاه میتوان پتانسیل سوددهی خود را دریابد براساس نظریات پورتر، پتانسیل سوددهی یک صنعت هنگامی کاهش مییابد که:
♦-رقبای جدید، بخشی از ظرفیت آن صنعت را به تسخیر خود در میآورند و از طریق فعالیتهای خود، حاشیه سود لازم برای خود ایجاد میکنند. بدین ترتیب شرکت بخشی از بازار را از دست میدهد.
♦- خریداران قدرتمند بر قیمتها اعمال فشار میکنند و موجب کاهش سود میشوند.
جهت دانلود متن کامل مقاله اینجا کلیک نمایید